مجله فایل شعر 4 (PDF)




File information


Title: فایل شعر / شماره چهارم
Author: Fatemeh Ghahremani

This PDF 1.5 document has been generated by Microsoft® Word 2013, and has been sent on pdf-archive.com on 16/08/2017 at 17:57, from IP address 151.239.x.x. The current document download page has been viewed 563 times.
File size: 6.94 MB (174 pages).
Privacy: public file
















File preview


‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫‪1‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫سرمتن‬
‫اوضاا خرابى دارد ادبيات‪ ،‬هنوز حال هنر خراب اسا‪ ،،‬ادیب و هنرمند ندارد‪ ،‬قدها همه كوتاه شاده دلها دیلر! ساينما شااده‬
‫شاورت ساریال تلویزیونى‪ ،‬نقاشاى معاصار ایرانى تب وخيم دارد‪ .‬تئاتر شاده ساان مدِ حجاب سايىى سُماقىها و حاال دیگر‬
‫تماشاااارا واقعى خودِ بازیگرانند؛ بازیگرانى كه دیگر بازى با زیبا نمىكنند و امر زیبا مدام در اغماساا‪ .،‬ترانهها اغلب بندِ‬
‫تنبانىسا‪ ،،‬خوانندهها نه صدا دارند نه سواد! اما تا دن‪ ،‬بخواهد رو دارند‪ .‬عدهاى دس‪ ،‬و دل و پا مىدهند به وزارت خرهنگ‬
‫و عدهاى ده مليو كه یك آنبوم بيرو بدهند‪ .‬اپيدمى ساا‬

‫دارد كوالك مىكند‪ ،‬حاال دیگر هرچه مهمل را كه در دهه هفىاد‬

‫فرارى داده بودیم از مى ‪ ،‬دوباره در شعر و داسىا و رما فارسى خانه كرده‪ .‬چُسنانه پش‪ ِ،‬چُسنانه پال مىكنند و مثل كيرى‬
‫كه تنش پانىو كرده باشااند به خوردِ مردم مىدهند‪ ،‬مردمى كه هر روز بيشااىر نمىفهمند و همه آ ها را قاضااى بزرگ مىنامند‪.‬‬
‫پوپونيسم هنرى‪ ،‬سوسونيسم ادبى همه را خواجه كرده جز شعر پيشروى فارسى كه هنوز پا نداده به مردم‪ ،‬به س‬

‫‪ ،‬به باله‪،،‬‬

‫به تيراژ باال‪ ،‬به عبا‪ ،‬به اوسفندا ناطق!‬
‫یعنى هرچه خود را جر مىدهند كه ساااده و بدیهىش كنند باز درمىرود و نمىخواهد كه طبق معمول باشااد اما هجمهى‬
‫ژورنانيسم خرهنگى كه شعر بیسایه را تبليغ مىكند و مدام در خانهى همسایه دنبال شاعر اس‪ ،‬نمىاذارد‪ ،‬نمىداند شعرى كه‬
‫سایه نداشىه باشد فس‪ ،‬فودىس‪ ،،‬نمىماند!‬
‫هسىند خيلى شعرها كه در خوانش اول مخاطب را جذب مىكنند اما دیگر خوانده نمىشوند‪ ،‬داسىا اجرا ندارند‪ ،‬پروبلماتيك‬
‫نيسىند‪ ،‬از البيرن‪،‬هاى روا مونف برنيامدهاند‪ ،‬شعرهایى كه بعد از مشاهده و تقليد‪ ،‬یككاره نوشىه مىشوند و هراز به كشف‬
‫نمىرساند‪ ،‬زبا شاا اجرا ندارد بلكه حمّال ساوژهسا‪ ،،‬انبىه برخىشاا ساخىار معنایى نصف و نيمهاى دارند اما فرم ندارند‪.‬‬
‫ساایهى شاعر در واقع هما ساپورتر درزمانى مى اس‪ ،،‬چيزى كه مخاطب خالق را وادار مىكند ااهى به شعر پناه ببرد و در‬
‫خوانشهاى بعدى دوباره آ را بنویسد اما كدام مخاطب؟ كدام شاعر؟ ای ها كه خواند افهشا اس‪ ،‬و نوشى پٌزشا !؟‬
‫نوشاى تنهایی میخواهد و خلوتی كه هراز در ميدا مهيّا نمىشاود‪ .‬ميدا محل ساياس‪ ،‬اس‪ ،‬و سياس‪ ،‬جز دروغ ندارد كه‬
‫بنویساد‪ ،‬هنر و ادبيات ساياسا‪،‬زده از تنهایى مىترساد‪ ،‬ترساوها تنهایى را مهلكتری بيمارى ميمو مدر مىشناسند‪ ،‬براى‬
‫همي هيچ ترساویى تنها نيسا‪ ،،‬آ ها ناچارند دروغ بنویساند‪ ،‬دروغ بگویند و محبوب شوند‪ .‬ای روزها فقط دروغگوتری ها‬
‫یعنى ترساوتری ها قهرما مىشاوند‪ .‬تنهایى دیگر برندى نيسا‪ ،‬كه كسى را جذب كند‪ ،‬ای روزها باله‪ ،‬مُد اس‪ .،‬هيچكس‬
‫دكىراى تنهایى ندارد‪ ،‬ظاهر همه تنهایند اما هنوز جامعهشاناساى توى بورس اس‪ ،‬و در هيچ دانشگاهى تنهایىشناسى تدریس‬

‫‪4‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫نمىشود‪ .‬تنهایى خانقاهى درندش‪ ،‬اس‪،‬؛ دانشگاهى كه تا بخواهى یادت مىدهد اما مدرك دسى‪ ،‬نمىدهد كه به آ پُز بدهى‪.‬‬
‫تنهایى عظم‪ ،‬شااعر و نویسانده اس‪ ،‬كه جز با جلب تنفر همگانى حاصل نمىشود‪ .‬مدیاها كار را خراب كردهاند‪ ،‬همه دنبال‬
‫محبوبيىند كه جز محدودی‪ ،‬نصايب نمىكند! محدودی‪ ،‬وباى شعر اس‪ ،‬و محبوبي‪ ،‬مرگِ شاعر‪ ،‬چو كه قدرت ریسك را از‬
‫او مىايرد‪ ،‬خواجهاش مىكند‪ .‬ای ها را شاااعرا كانجى خوب مىدانند؛ شاااعرانى كه در همي مجلهى "فایل شااعر" به دنيا‬
‫آمدهاند و فرداى شاعر را جور دیگرى مىخواهند‪ .‬ما ای جا نمینویسايم كه موافقی پيدا كنيم‪ ،‬دنبال مخانف‪ ،‬كسى هم نيسىيم‪.‬‬
‫خيلىها مىنویساند تا براى آ ها كه خوابيدهاند خوابهاى بهىرى تدارك ببينند‪ ،‬اینا كلماتشا قرص خواب اس‪ ،،‬مردم یله‬
‫بر پشااىى‪ ،‬كىابشااا را در دساا‪ ،‬مىايرند كه بخوابند‪ ،‬ما اما نه خواب داریم نه آرام! پس نه مىتوانيم به كسااى قرص خواب‬
‫بدهيم نه آرامش‪ .‬آنا كه ما را مىخوانند دنبال پاسا نيساىند‪ ،‬پى سوال آمدهاند‪ .‬ما نمینویسيم تا كسی به اعىقاد برسد‪ .‬عقيده‬
‫افيو اسا‪ ،،‬م مئن‪ ،‬میكند طوری كه در امني‪ ،‬حاصاله احساس خ ر نمیكنی‪ .‬هراز نخواسىه و نمیخواهيم كسی را بيدار‬
‫كنيم‪ ،‬فقط مینویسيم كه خوابتا را بههم بزنيم‪ .‬در واقع كار ما سلب احساس امني‪ ،‬از شماس‪.،‬‬
‫هميشاه از هر ایسامی كه جمعی ترساو را ارد میآورد انزجار داشىهام‪ .‬همه ى اسمىها دور هم جمع میشوند كه به هم تكيه‬
‫كنند‪ ،‬در واقع ای طورى از ترسهای خود فرار میكنند‪ .‬كانج شاعر ای ها را مىترسااند چو كه ضادّ اسام و اسمىهاس‪ ،،‬با‬
‫كانج مخانفند چو خوابشا را به هم مىزند‪ ،‬نمىاذارد كه در خواب بنویسند‪ ،‬خواب را بنویسند‪ .‬خواب و خمارى همه جا‬
‫را برداشاىه‪ ،‬اغلب دور منقلى مىنشاينند و وقىى زغالشاا حساابى سار مىشود یكىش را با ماشه برمىدارند و همچنا كه‬
‫دارند عمرشا را مىسوزانند غيب‪ ِ،‬كانج مىكنند كه تمام قد عليه خرهنگِ معاصر ایسىاده‪ .‬برخى از ای غيباوها انبىه همنسل‬
‫منند! یكىشا دیروز اف‪ ،‬خوشحال باش! دشم بزرا‪ ،‬دارد مىميرد‪ ،‬افىم جز با زما دعوا ندارم كه اى كاش مردنى بود‪.‬‬
‫یكى دیگرشاا پریروز پرسايد یعنى چه كه طى دو هفىه هشا‪ ،‬كىاب تازه منىشار كردهاى؟ پرسايدم هيچكدامشا خواندهاى؟‬
‫اف‪ ،‬كه ساالهاس‪ ،‬دیگر نمىخواند‪ ،‬و ای را طورى اف‪ ،‬كه باور كنم نخواند فضيل‪ ،‬اس‪ !،‬بدبخىى قریب به اتفاق اهانى‬
‫خرهنگ همي بیسااوادىساا‪ ،،‬حسااادت هم دقيق از همي جا آب مىخورد‪ ،‬اینا چرا ای اونهاند؟ چرا با آنكه مىرود باال‪،‬‬
‫رقاب‪ ،‬نمیكنند و خودشاا را باال نمىبرند بلكه او را هم مىكشاانند پایي !؟ حسادت سرطا هنر و ادبيات فارسىس‪ ،،‬كاش‬
‫ای خيل خرهنگى مىدانس‪ ،‬هيچ شاعرى جاى شاعر دیگر را تنگ نمىكند‪ ،‬دیگر كسى ملكانشعرا نمىشود‪ ،‬شاه مردهس‪!،‬‬

‫علی عبدالرضایی‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫‪5‬‬

‫‪6‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫يك توضيح‬
‫ادبيات نوى فارسای بوطيقا ندارد؛ درباره تاری شاعر معاصار‪ ،‬زنداى شااعرانش‪ ،‬بسايارانى قلم زدهاند اما هنوز كسى بصورت‬
‫آكادميك به تأنيف و تشری مونفههاى تازه شعرى و ف ّ شاعرى نپرداخىه و مرجعى در دس‪ ،‬نيس‪ ،‬تا از ای طریق‪ ،‬شاعرا و‬
‫مخاطبا حرفهاى با تعاریف و مفاهيم شعرى آشنا شوند‪.‬‬
‫كانج شعر تریبونیس‪ ،‬كه علیعبدانرضایی از طریق آ ‪ ،‬تئوریهای ادبی خود را به بهىری بيا در اخىيار عموم قرار میدهد؛ تا‬
‫آ ها كه عشاق ادبيات دارند‪ ،‬بيشىر بدانند‪ .‬او ااهی سخنرانیهایی برای كانجیها ترتيب میدهد كه "فضا زما مىنی در ادبيات‬
‫نومدرنيساىى" یكی از آ هاسا‪ ،‬و در ای بخش از مجله به صاورت مكىوب ارائه شاده اس‪ .،‬ااهی هم پرسشهایى در كانج‬
‫م رح میشاود كه از دل پاسا های صاوتى عبدانرضاایی م انب تئوریك و اساسی پياده شده و به مى تبدیل میشوند‪" .‬بازی‬
‫زبانی" و "اشاارهای به مفهوم و مصاداق" نمونهای از ای م انب هساىند كه در ای بخش آمدهاند‪ .‬به عالوهی ای ها؛ "ساخىار‬
‫مىمركز و نامىمركز"‪" ،‬ادی‪ ،‬شاعر" و "غلطخوانی" از جمله مباحث طرح شده توسط علیعبدانرضایی هسىند كه ای شماره از‬
‫نظریات ادبياتی‪-‬عملياتی را به طرح آ ها اخىصاص دادهایم‪.‬‬

‫خاطره حاتمی‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫بازی زبانی‬

‫‪7‬‬

‫مجموعهاى از بازیهاى زبانىساا‪ .،‬حىا آزادى وقىى محقق‬
‫مىشاااود كه آزاد باشاااى بازى دنخواه‪ ،‬را انجام دهى‪،‬‬
‫نوشى ‪ ،‬خواند ‪ ،‬خيال كرد و حىا كرد و هر چيزى كه به‬
‫زبا مىآید‪ ،‬مجموعهاى از قواعد و قواني زبانىساا‪ ،‬كه‬
‫مىتواند طى بازى تازهاى تغيير كند و موجب تونيد قواعد‬
‫تازهتر و به روزترى شااود و ای اونه خود را با درك روز‬
‫معاصاار كند‪ .‬پس ما مدام با بازى زبانى ساار و كار داریم‪.‬‬
‫ای كاه همه بازى زبانى را به تركيب و تجزیه كلمات با‬
‫توجه به سيسىم همنشينى و جانشينى زبا محدود مىكنند‪،‬‬
‫نشااا مىدهد هنوز تلقى كالساايكى از زبا دارند و از‬
‫ای همه نظریهپردازى كه طى ساادهى اذشااىه در ای باره‬
‫شااده بویى نبردهاند‪ .‬بازى زبانى در هر ژانر هنرى وجود‬

‫بازی زبانی تكنيك بسيار مهمی در سرایش اس‪ ،‬كه حىا در‬

‫دارد اما شاعر محلى اس‪ ،‬كه بازىهاى زبانىاش در اوج و‬

‫اذشااىه و در ساابك هندی نيز كاربرد داشااىه اساا‪ .،‬بازی‬

‫با غلظ‪ ،‬شاادید انجام مى شااود‪ ،‬در واقع یك شااعر تازه‬

‫زبانی‪ ،‬شااعر را در زبا خودش تعریف میكند‪ .‬اصااون‬

‫چيزى جز اجراى تازهاى از بازىهاى زبانى نيس‪.،‬‬

‫مباحثی كه ای روزها عليه بازی زبانی طرح مىشااود‪ ،‬یك‬

‫بااه طور كلی بعااد از آغاااز ریاااسااا‪ ،‬جمهوری محمود‬

‫عقبارد بزرگ اس‪ ،‬و هدف اصلی شعر یعنی زبا محورى‬

‫احمدینژاد و با توجه به ساياس‪،‬اذاریهایی كه بر اساس‬

‫را از یاد برده اس‪ .،‬كار شاعر بزرگ ای اس‪ ،‬كه زبا نواو‬

‫ميا مایهسااازی اتفاق افىاد‪ ،‬شااعر ماهي‪ ،‬زبانی خود را از‬

‫و محاوره را از مردم روزاار خود بگيرد‪ ،‬در آ دس‪ ،‬ببرد‪،‬‬

‫دساا‪ ،‬داد و صاارف تبدیل به ابزار بيا شااد و هنوز بر‬

‫شفافش كند و در وجه و هيئ‪ ،‬بهىری مجدد به مردم ارائه‬

‫خصاال‪ ،‬بيانگریش تاكيد میشااود‪ .‬ای مساائله شااكساا‪،‬‬

‫دهد‪ .‬بنابرای شااعر دو دههی اخير در حقيق‪ ،‬شااعر منهای‬

‫بسايار بزرای در شعر فارسیس‪ ،،‬به طوری كه سالها بعد‬

‫زبا محساوب میشود‪ ،‬منظورم ای نيس‪ ،‬كه زبا در ای‬

‫از ای دورهی شاعری به عنوا ورطهی شاكس‪ ،‬و دورهى‬

‫شعرها نقش ندارد كه ای غيرممك اس‪ ،،‬مىخواهم بگویم‬

‫ارتجا شعرى یاد خواهد شد‪.‬‬

‫كه زبا در شعر ای سالها تنها وسيلهی بيا اس‪ ،‬و دیگر‬

‫بحاث بازی زبانی عموم ‪ ،‬درباره ی نو چيدما كلمات‬

‫تمركزى روی آ و كاركردهایش در مى وجود ندارد‪.‬‬

‫م رح میشااود‪ .‬معمون نو جانشااينی و همنشااينی زبا ‪،‬‬

‫وقىى كه م از زبا حرف مىزنم خود زنداى را مد نظر‬

‫اتفااق های زبانی ایجاد شاااده‪ ،‬نو كاركرد فعل و دیگر‬

‫دارم و وقىى از زبا شعرى صحب‪ ،‬مىكنم‪ ،‬كليه مونفههاى‬

‫واحدهای یك جمله را اار كه در جایگاه مرساومشا قرار‬

‫شعرى را كه در زبا اتفاق میافىد در نظر دارم‪ ،‬در فرهنگ‬

‫نگيرند‪ ،‬بازی زبانی میاویند‪ .‬از نظر م اما‪ ،‬بازی زبانی‬

‫ایرانى تلقى عميقى از بازى وجود ندارد و معمون وقىى‬

‫مبحث اساىردهتریس‪ ،،‬از آ جا كه همه چيز بازی اس‪،‬؛‬

‫بازى پيشااوند یا پسااوند چيزى قرار مىايرد آ چيز را به‬

‫هر چيزی در مى ‪ ،‬زبانی محسوب میشود‪ .‬بنابرای ‪ ،‬تعریف‬

‫مىكشااند و ای یكى از معضالت فرهنگ و ادبيات‬

‫بازی زبانی در شاعر پس‪،‬مدر و مدر و كالسيك از نگاه‬

‫فارسىس‪ .،‬مثل عشق عميق و مقدس اس‪ ،‬اما عشقبازى‬

‫م صحي نيس‪ .،‬اساس ‪ ،‬تمام بازیهایی كه در مى انجام‬

‫سا حى و امرى مگو كه اغلب در نوشااىارشااا از پرداخى‬

‫میشااود زیرمجموعهای از زندایساا‪،‬؛ چرا كه مى ‪ ،‬خود‬

‫بادا دورى مىكننااد‪ .‬در اصااال همااه چيز ای زنااداى‬

‫زندایس‪ .،‬به عنوا مثال‪ ،‬مى كالسيكی را در نظر بگيرید‬

‫سا‬

‫‪8‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫كه راوی در آ دانای كل اساا‪،‬؛ در چني مىنی همهچيز‬

‫بازی زبانیساا‪ .،‬به طور مثال‪ ،‬نویساانده مردی را تصااور‬

‫سانگ شادهس‪ ،،‬افعال عموم ماضی هسىند و همهچيز به‬

‫میكند كه به جای كاله‪ ،‬یك شيروانی روی سرش قرار داده‬

‫نوعی منشى آسمانى دارند‪ ،‬یعنی راوی خداییس‪ ،‬كه همه‬

‫اسا‪،‬؛ فانىزی و سوررئانيسمی كه در ای فضاسازی وجود‬

‫چيز را میداند‪ .‬ما در ادبيات مدر ‪ ،‬خدایی راوی را ساالب‬

‫دارد‪ ،‬نوعی بازی زبانی محساوب میشود‪ .‬اكثر زبا شناسا‬

‫میكنيم‪ ،‬نو روای‪ ،‬را تغيير میدهيم و دانای كل را تبدیل‬

‫اما‪ ،‬بازیهای زبانی را به سايساىم جانشاينی و همنشينی و‬

‫میكنيم؛ یعنی داسااىا از زاویهی دید‬

‫اسااىفاده از اسااىعارهها محدود میدانند‪ .‬در دههی هفىاد ما‬

‫دوربي روای‪ ،‬میشااود یا به عبارتی‪ ،‬هما چيزی روای‪،‬‬

‫بساايار به بحث بازیهای زبانی در ساايسااىم جانشااينی و‬

‫میشود كه شما میبينيد‪ .‬زمانی كه راوی‪" ،‬م ناظر" باشد‪،‬‬

‫همنشاينی پرداخىيم‪ .‬مثل ‪ ،‬م مینوشىم‪" :‬بچه از پله پایي‬

‫هما بخشی روای‪ ،‬خواهد شد كه م ناظر آ را میبينم و‬

‫ریخ‪ "،‬یا "كودك از ساارسااره پایي میریزد"‪ .‬در ای جا‬

‫در واقع از آ خبر دارم‪ ،‬به ای ترتيب شااعر و داسااىا‬

‫پایي آمد كودك از ساارسااره یا افىاد بچه از پلهها را‪ ،‬به‬

‫چنادمىنی یا پلی تكسااا‪ ،،‬خلق می شاااود‪ .‬چندمىنی‪ ،‬به‬

‫صارف سقوطشا ‪ ،‬به ریخى آب تشبيه كردهام‪ .‬بنابرای ‪ ،‬بر‬

‫روای‪،‬هایی افىه میشااود كه در آ ها هر راوی‪ ،‬صاادای‬

‫خالف نظر خيلیها كه تصااور میكردند در چني جمالتی‬

‫خاص خودش را دارد‪ .‬قرارايری صداهای مخىلف در كنار‬

‫فعل در جای دیگر به كار رفىه اس‪ ،،‬م با توجه به سيسىم‬

‫هم‪ ،‬نوعی بازی زبانیساا‪ .،‬بنابرای ‪ ،‬بازی زبانی در مى‬

‫جانشينى‪ ،‬غریبهاردانى میكردم‪ .‬به طور كلی‪ ،‬اسىفاده از هر‬

‫زمانی اتفاق میافىد كه راوی دانای كل نباشااد‪ ،‬مدام تغيير‬

‫چيزی در جای غيرمعمول و غيرطبيعی‪ ،‬بازی اساا‪ ،‬و اار‬

‫كند و یا چندی راوی و زاویه دید‪ ،‬با هم و در هم تركيب‬

‫ای بازی در مى اتفاق بيافىد‪ ،‬بازی زبانی به حساب میآید‪.‬‬

‫شااوند‪ .‬مانند رما ایكسبازی كه در آ راوی مدام در حال‬

‫اارچه بازی زبانى‪ ،‬فقط در رفىار غيرمعمول با مى خالصه‬

‫تغيير اسا‪ ،،‬به طوریكه تصور میشود مثل كيميا در حال‬

‫نمیشود‪ .‬ااهی تغيير و تفاوت‪ ،‬در خود كلمه اتفاق میافىد‪.‬‬

‫دیگریس‪.،‬‬

‫مثل م در داساىانی از واژهی "میدیداند" اسىفاده كردهام‪،‬‬

‫در هرمافرودی‪ ،‬نيز بيا روای‪ ،‬به صورتیس‪ ،‬كه مخاطب‪،‬‬

‫مشابه كاری كه براهنی در ساخ‪ ،‬فعلهایی مثل "میبينمم"‬

‫راوی را دانای كل تصااور میكند‪ ،‬درحانی كه راوی بهطور‬

‫یا "میشانومم" انجام داده اسا‪ .،‬انبىه م سعی میكنم كه‬

‫مداوم در حال تغيير اسا‪،‬؛ ااهی راوی "م ناظر" اس‪ ،‬و‬

‫در طرح واژاا تازه‪ ،‬طبيعیتر عمل كنم و مثل براهنى در‬

‫ااهی بيا داسااىا توسااط قهرما كىاب انجام میشااود كه‬

‫دام تصاانع نيافىيم‪ ،‬بازی در جها حقيقی به نوعی مسااابقه‬

‫نمونهی دیگری از بازی زبانیس‪.،‬‬

‫اتالق میشااود‪ .‬برای مثال فوتبال یك بازی اساا‪ ،،‬دو تيم‬

‫به ای ترتيب‪ ،‬بازی های زبانی تنها محدود به جابه جایی‬

‫یازده نفره كه برای پيروز شد بازی میكنند‪ .‬برد هركدام از‬

‫واژهها و سايساىم جانشينی و همنشينی نيسىند بلكه اساس‬

‫ای افراد وابسااىه به تالش همتيمیهای دیگر اساا‪ .،‬در‬

‫ماهي‪ ،‬مى ‪ ،‬بازیس‪ .،‬عالوه بر ای ‪ ،‬به طور كلی همه چيز‬

‫فوتبال دو نو برد برای هر بازیك م رح اسااا‪ ،،‬یكی‬

‫روای‪ ،‬اس‪ ،‬و هر بازیای كه در روای‪ ،‬اتفاق بيوفىد‪ ،‬بازی‬

‫پيروزی تيمی او كه به كاراروهی تمام افراد تيم بسااىگی‬

‫زبانی محسااوب میشااود‪ .‬زبا همهچيز اساا‪ ،‬و همهچيز‪،‬‬

‫دارد و دیگری پيروزی فردی او كه به فعاني‪ ،‬فردیاش در‬

‫روایا‪ .،‬در ای همانی ای دو‪ ،‬بازی زبانی اتفاق میافىد‪.‬‬

‫زمي مساابقه وابساىه اس‪ .،‬بازی در مى ‪ ،‬با ورود نویسنده‬

‫فضاسازیهایی كه در زبا اتفاق میافىند نيز نو دیگری از‬

‫به صاافحهی ساافيد كاغذ آغاز میشااود‪ .‬در ای صاافحه‪،‬‬

‫بازی زبانی به حساب میآیند‪ .‬در روای‪،‬هایی كه فضاسازی‬

‫نویسانده بازیگردا اسا‪ ،‬و كلمات‪ ،‬بازیگرهای او هسىند‪.‬‬

‫به اونهای تازه و بدیع صورت ارفىه باشد‪ ،‬بازی زبانی ر‬

‫حاال نویسنده با دریایی از كلمات و اصوات طرف اس‪ ،‬كه‬

‫داده اسا‪ .،‬به عبارتی‪ ،‬خلق فضاهای تازه و ناشناخىه نوعی‬

‫هركدام به تناساب نقشای كه در مى به آ ها داده میشود‪،‬‬

‫به سااوم شااخ‬

‫حرف زد اسا‪ ،‬اما در حقيق‪ ،‬راوی شخ‬

‫‪9‬‬

‫فایل شعر ‪ /‬شماره چهارم‬

‫شااارو باه بازی می كنند‪ .‬بازی زبانی‪ ،‬مبحثی تجربی و‬

‫و مدیری‪ ،‬كنيد‪ .‬زمانی كه شاااعر‪ ،‬به ای درك برسااد كه‬

‫حرفهای و در عي حال تازهسا‪ ،،‬بنابرای شناخ‪ ،‬درس‪،‬‬

‫جها مى چقدر آزاد و اسااىردهساا‪ ،،‬میتواند آزادانه و‬

‫آ به دق‪ ،‬و تمركز باالیی نياز دارد‪ .‬اصون هر كلمهای كه‬

‫خالقااانااه بااه طرح بااازی هااای زبااانی بپردازد‪ .‬یعنی مى‬

‫در مى به كار بسااىه شااود‪ ،‬هم دارای اساام و هم دارای‬

‫نذتبخش میتواند خالف تمام اصااول زبانی عمل كرده و‬

‫صاداسا‪ .،‬نویسندهی امروز ااهی ممك اس‪ ،‬ماهي‪ ،‬ای‬

‫تنها به صرف نذتی كه در خوانش ایجاد میكند‪ ،‬میتوا آ‬

‫كلمات را تغيير دهد‪ .‬مثل میتواند‪ ،‬از واژهی "ااو" بهجای‬

‫را پذیرف‪ .،‬مثل ‪ ،‬م داسااىانی دارم كه از ابىدا تا انىهای آ‬

‫واژهی "الو" اسااىفاده كند؛ در ای حان‪ ،‬واژهی ااو نه در‬

‫ساراسار فحش اسا‪ .،‬شاخصي‪ ،‬داسىا بیوقفه شرو به‬

‫اساام و نه در صاادا تغيير حان‪ ،‬نداده‪ ،‬بلكه تغيير تنها در‬

‫فحش داد و ادای انفاا‬

‫ركياك می كناد تا در نهای‪،،‬‬

‫ماهي‪ ،‬و نقش آ در جمله اتفاق افىاده اسااا‪ .،‬به ای‬

‫مخاطب در مییابد كه او‪ ،‬روبهروی آینه و به خودش فحش‬

‫حال‬

‫مى داده اساا‪ .،‬ای داسااىا نيز‪ ،‬نمونهای از بازی زبانی‬

‫ترتيا‪ ،،‬هر كلماه‪/‬بازیگر در مى‬

‫میتواند در عي‬

‫چندی نقش مخىلف را ایفا كند‪ ،‬و ای نو بازی ارفى از‬

‫محسوب میشود‪ .‬بازیای كه در ای داسىا تصویر میشود‬

‫كلمات به بازیگردا ماهری نياز دارد كه در واقع‪ ،‬هما‬

‫در واقع بازی آدمها با خودشا اس‪ .،‬حقيق‪ ،‬ای اس‪ ،‬كه‬

‫نویسنده یا شاعر ژنی و خالق اس‪ .،‬در ادبيات امروز ایرا ‪،‬‬

‫هيچ آدمی از دسا‪ ،‬دیگری عصابانی نمیشود بلكه چيزی‬

‫از ای دسا‪ ،‬نویسانداا و شااعرا كه مهارت و خالقي‪،‬‬

‫كه باعث عصاااباني‪ ،‬و پرخاشاری یك نفر نساااب‪ ،‬به‬

‫الزم برای بازیگردانی داشااىه باشااند‪ ،‬دیده نمیشااود‪ .‬از‬

‫دیگریسا‪ ،،‬م احمقی اسا‪ ،‬كه در وجود او دیده اس‪.،‬‬

‫مشااهورتری شاااعرا حال حاضاار ایرانی میتوا شاامس‬

‫به ای ترتيب اسا‪ ،‬كه شخ‬

‫عصبانی با اطرافيانش بازی‬

‫ننگرودی را مثال زد كه در تمام اشااعارش‪ ،‬كلمات در یك‬

‫میكند و ای بازی‪ ،‬هما چيزیساا‪ ،‬كه در داسااىا به‬

‫نقش ثاب‪ ،‬ظاهر شاادهاند و اساااس ا هيچ خالقيىی در مى‬

‫تصویر درآمده اس‪.،‬‬

‫دیده نمیشااود‪ .‬یا در نق ه مقابل كسااى مثل براهنی‪ ،‬كه با‬

‫پيشتر افىم كه زنداى ساراسار عرصهى بازی اس‪ .،‬ذه‬

‫توجه به ذهني‪ ،‬تغزنیاش‪ ،‬نمیتواند به درساااىی از پس‬

‫انسااا با توجه به مجموعه قواعدی كه آموخىه اساا‪ ،،‬به‬

‫حسي‪ ،‬مى و بازى با كلمات بربياید و معمون اسير تصنع‬

‫نوعی چيدما از دنيای اطراف میپردازد‪ ،‬هر آ چيزی كه‬

‫میشااود‪ .‬بنابرای ‪ ،‬اوني نكىهای كه در بحث بازی زبانی‬

‫شاااماا در اطراف خود میبينيد حاصااال همي چيدما‬

‫م رح میشود‪ ،‬حضور یك كاراردا ‪ ،‬یك نویسنده یا شاعر‬

‫ذهنیساا‪،‬؛ آدمهای اطرافىا توهم ذهنی شااما هسااىند‪،‬‬

‫ماهر اساا‪ ،‬كه بىواند در موقعي‪،‬هاى مخىلف‪ ،‬به كلمات‬

‫خانهها‪ ،‬ماشاي ها و تمام چيزهایی كه شما به عنوا هسىی‬

‫نقشهای مىفاوت ببخشاااد‪ .‬یعنی برخالف مربی یك تيم‬

‫پذیرفىهاید‪ ،‬در واقع نيسااىیاند و ای ذه شااماساا‪ ،‬كه به‬

‫فوتبال كه تنها یازده نقش و یازده بازیك دارد‪ ،‬یك نویسنده‬

‫آ ها حقيق‪ ،‬بخشايده اس‪ .،‬بنابرای ‪ ،‬حىی زندای معمونی‬

‫با ميليو ها كلمه و همچني ‪ ،‬ميليو ها حس مخىلف طرف‬

‫نيز نوعی بازی اساا‪ .،‬توهم مونف از دنيای اطراف‪ ،‬هما‬

‫اس‪ ،‬كه میتواند به هر كدام از كلمات انقا كند‪ .‬در حقيق‪،،‬‬

‫چيزی اس‪ ،‬كه در جها مى به عيني‪ ،‬میرسد‪ .‬در زندای‬
‫میتواند جهانى جدا داشااىه باشااد‪ .‬ای‬

‫بازیهایی كه مونف در مى میتواند انجام دهد‪ ،‬جز بازی‬

‫حقيقی هر شااخ‬

‫آزادی نيساا‪ .،‬ای آزادی از نگاه م ‪ ،‬نهاییتری شااكل‬

‫جها محدودهای از موقعي‪ ،‬مكانی‪ ،‬آدمها و ابژههایی اس‪،‬‬

‫آزادی اساا‪ ،،‬ای كه كساای بىواند بازی خاص خودش را‬

‫كه او در زندای دیده‪ ،‬شاناخىه و به عنوا بخشی از جها‬

‫انىخاب كند‪ .‬شاعرا و نویسنداا تنها كسانی هسىند كه از‬

‫خودش پذیرفىه اسا‪ .،‬جها او تنها نق هی بسيار كوچكى‬

‫ای قدرت برخوردارند‪ ،‬زیرا صفحهی سفيد تنها ميدانیس‪،‬‬

‫از جها واقعى اساا‪ ،‬و بنابرای هيچ انسااانی نمیتواند در‬

‫كه به شما ای امكا را میدهد تا بازی دنخواه خود را ارائه‬

‫جها زندای كند‪ .‬یك مى اما‪ ،‬جهانیساا‪ ،‬كه مونف خود‬






Download مجله فایل شعر 4



مجله فایل شعر 4.pdf (PDF, 6.94 MB)


Download PDF







Share this file on social networks



     





Link to this page



Permanent link

Use the permanent link to the download page to share your document on Facebook, Twitter, LinkedIn, or directly with a contact by e-Mail, Messenger, Whatsapp, Line..




Short link

Use the short link to share your document on Twitter or by text message (SMS)




HTML Code

Copy the following HTML code to share your document on a Website or Blog




QR Code to this page


QR Code link to PDF file مجله فایل شعر 4.pdf






This file has been shared publicly by a user of PDF Archive.
Document ID: 0000648725.
Report illicit content